هیئت استشهادیون حضرت علی اصغر مشگین دشت
|
|
ای بــه بنیــن تــو درود همـه قـدر تـو گـوی شرف از ناس برد بــر لبشـان نالـه یا فاطمه ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس شاعر :غلامرضا سازگار [ یادداشت ثابت - دوشنبه 92/2/3 ] [ 12:57 عصر ] [ یاعلی اصغر ]
وَ مِنْ کَلاَمٍ لَهُ ع رُوِیَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَیِّدَةِ اَلنِّسَاءِ فَاطِمَةَ ع کَالْمُنَاجِی بِهِ رَسُولَ اَللَّهِ ص عِنْدَ قَبْرِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ اِبْنَتِکَ اَلنَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ وَ اَلسَّرِیعَةِ اَللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی إِلاَّ أَنَّ فِی اَلتَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِینَةُ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ یَخْتَارَ اَللَّهُ لِی دَارَکَ اَلَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ وَ سَتُنَبِّئُکَ اِبْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ هَذَا وَ لَمْ یَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ اَلذِّکْرُ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمَا سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِینَ
از سخنان امام علیه السلام استروایتشده که:این سخن را امام(ع)در کنار قبر فاطمه علیها سلام،سیده زنان جهان،به هنگام دفن او فرموده،و گویا با پیامبر(ص)سخن مىگوید اى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از جانب من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و بهسرعتبه تو ملحق شده است، سلام اى پیامبر!از فراق دختر برگزیده و پاکت پیمانه صبرم لبریز شده و طاقتم از دسترفته.... اما پس از رو برو شدن با مرک و رحلت تو هر مصیبتى به من برسد کوچک است(فراموشنمىکنم)با دستخود تو را در میان قبر قرار دادم،و هنگام رحلتسرت بر سینهام بود کهقبض روح شدى،«فانا لله و انا الیه راجعون»:«ما از آن خدائیم و به سوى او باز مىگردیم». (اى پیامبر)امانتى که به من سپرده بودى هم اکنون باز داده شده و گروگان باز پسدادم،اما اندوهم همیشگى است و شبهایم همراه بیدارى!تا آندم که خداوند سر منزل تو راکه در آن اقامت گزیدهاى برایم انتخاب کند،به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساختکه امتت در ستم کردن به وى اجتماع کرده بودند،سر گذشت وى را از او بىپرده بپرس وچگونگى را از وى خبر گیر!وضع اینچنین است در حالیکه هنوز فاصلهاى با زمان حیاتتو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده! سلام من به هر دوى شما باد!سلام وداع کننده!نه سلام کسى که یا خشنود یا خسته دلباشد، اگر از خدمت تو باز مىگردم از روى ملالت نیست!و اگر در کنار قبرت اقامتگزینم نه بخاطر سوء ظنى است که وعده نیک خدا در مورد صابران دارم!
[ یادداشت ثابت - دوشنبه 92/1/27 ] [ 12:53 صبح ] [ یاعلی اصغر ]
حدود ده سال است که ساکن مجیدیه هستیم و در تمام این مدت با یک خانواده ارمنی همسایه ایم که انسانهای شریفی هستند، حدود یک سال پیش دختر همسایه مبتلا به بیماری ای شد که باعث فلج شدن هر دو پایش گردید. از آن روز مدام مداوا و طبابت و عوض کردن این دکتر و آن دکترشان شروع شد، ولی فایده ای نکرد.. پارسال یه روز (أیام فاطمیه بود ) که مرد همسایه داشت میرفت سر کار من هم از در بیرون میرفتم و باهم روبرو شدیم و پس از سلام و احوالپرسی جویای احوال دخترش شدم. گفت: این همه دکتر متخصص و گران قیمت هیچ تاثیری نداشت و هنوز دخترم قادر به حرکت نیست. به او گفتم: میخواهی دکتر متخصصی را به تو معرفی کنم که حتما این درمان از دستش بر میاد؟؟ گفت: اگر چنین کسی هست و فکر میکنی میتونه خوب بگو! گفتم: ما مسلمونا یه بانوی بزرگواری داریم به اسم حضرت فاطمه زهرا (س) اگر به او متوسل شوی و از او بخواهی مطمئنم مشکلت حل میشود. وقتی این را شنید لبخندی زد و سوار ماشینش شد و گفت: از اینهمه دکتر فوق تخصص و متخصص چکاری بر آمد که از توسل بربیاد؟ ولی دوستام چند تا فوق تخصص که تازه از اروپا آمده اند بهم معرفی کردند. سراغ اونها میرم ببینم چکار میکنند، و خداحافظی کرده و رفت. من هم به دنبال کارم رفتم و دیگر از آنها خبر نداشتم تا اینکه چند هفته بعد به در خانه ما آمد زنگ زد و مرا کار داشت. رفتم دم در و پس از سلام و احوال پرسی جویای حال دخترش شدم. با چشم گریان گفت: بعد از آن روز که باهم صحبت کردیم من سراغ چندین متخصص دیگر رفتم ولی هیچ اثری نکرد. در صف انتظار یکی از متخصصین بودم و دخترم در کنارم خواب بود ، ناگهان یاد حرفهای تو افتادم و در دلم متوسل شدم به همان کسی که گفتی و گفتم: ای خانم بزرگواری که فلانی تو را معرفی کرد و من اسمت را یادم نیست ، من تاجر فرش هستم، نذر میکنم که اگر دخترم را شفا بدهی ، برای تمام صحن های حرمت فرش دستباف هدیه میکنم، در همین حال و هوای خودم بودم که دیدم دخترم مرا تکان میدهد، به خودم آمدم ، دخترم گفت : بابا ببین من راه میرم. اون خانم گفت: بابات از من خواسته که تورو خوب کنم. از جات بلند شو و منو بلند کرد و من تونستم رو پاهام واستم و راه برم. و حالا در حالی که از تو برای معرفی این خانم خیلی ممنونم ، ازت خواهش میکنم آدرس حرمش رو بدی تا من نذرمو ادا کنم. اینجا دیگه من بودم که زار میزدم که ای مرد، تو بی خبری که خانم بزرگ و با کرامت ما زهرای اطهر نه که حرم ندارد بلکه قبر مشخصی هم ندارد. یا رب الزهرا بحق الزهرا اشف صدر الزهرا بظهور الحجه
[ یادداشت ثابت - شنبه 92/1/25 ] [ 8:13 صبح ] [ یاعلی اصغر ]
نصیحتمان میکرد که مبادا وقتمان را بیهوده تلف کنیم. به بچهها توصیه میکرد هر کاری را که با وضو انجام دهید، برای رضای خداوند است و هر بار که تجدید وضو میکرد میگفت: «این وضوی تازه، نماز خواندن داره». [ یادداشت ثابت - سه شنبه 92/1/21 ] [ 7:9 عصر ] [ یاعلی اصغر ]
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و سلم. انالله و انا الیه راجعون هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله. اللهم زدنا ایماناً و ارحمنا. اشهد ان لااله الا الله وحده لا شریک له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق و ان الصدیقة الطاهرة فاطمة الزهرا، سیدة نساء العالمین و أن علیاً أمیرالمؤمنین و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و الحسن بن علی و الحجة القائم المنتظر صلواة الله و سلامه علیهم ائمتی و سادتی و موالی بهم اتولی و من اعدائهم اتبرء و أن الموت و النشور حق و الساعة آتیة لا ریب فیها و أن الجنة و النار حق. علی صیاد شیرازی، 19 دی ماه 1371 – 15 رجب 1413 [ یادداشت ثابت - سه شنبه 92/1/21 ] [ 6:58 عصر ] [ یاعلی اصغر ]
| |